روزبهان و تفسیر عرائس البیان

پدیدآورمحسن قاسم‌پور

نشریهآینه پژوهش

شماره نشریه75

تاریخ انتشار1389/12/07

منبع مقاله

share 1328 بازدید
روزبهان و تفسیر عرائس البیان

محسن قاسم پور
آغاز سخن

روزبهان بقلی از عارفان بزرگ ایران در قرن ششم هجری است. او تا دو قرن پس از وفات, از آوازه و اعتبار قابل توجهی برخوردار بود; اما پس از آن به دلیل دشواری یا دیریابی نوشته هایش, چندان که سزاوار اوست, شناخته نشد.
اندیشه های او بسیار انتزاعی و ذهنی و به غایتْ خیال پردازانه است. این چنین خصوصیتی, او را در قدرت تصویرگری بسیار توانا ساخته است و این همه, نوشته های او را به قول مؤلف روح الجنان (عبداللطیف بن صدرالدین روزبهان) با ویژگی غموضت و صعوبت مواجه ساخته است (روح الجنان, ص174). عشق و زیباپرستی, زیربنای تفکر عرفانی اوست و به نظر او راه نیل به کمال تنها از این طریق میسر است. از میان شصت اثری که به نام او ثبت شده, یکی هم تفسیر عرائس البیان است. شیخ روزبهان در این تفسیر, عرفان ذوقی را به قلم آورده که معرفت بدان, می تواند راهگشای پژوهشگران در فهم بهتر و عمیق تر عرفان اسلامی و نیز چگونگی روش عارفان در مواجهه با قرآن باشد.

شخصیت روزبهان

شیخ ابومحمد روزبهان بن ابی نصر البقلی فسوی شیرازی در سال 522 در فسا دیده به جهان گشود1 و در شیراز موطن گزید. او صاحب القاب متعددی است که از بین آن ها (شیخ شطاح2), معروف است; زیرا او شطحیات صوفیان را شرح کرده است و از این رو اثری معروف به نام او در تاریخ ثبت است. از دیگر القاب او (عارفِ عاشق) است. شیخ روزبهان در سال 606 چشم از سرای هستی بربست و پیکر او را در جوار قلعه سکونتش که در شیراز بنا شده بود, به خاک سپردند.3
این عارف عاشق از اوان بلوغ به طاعت و عزلت گرایش داشت. میل به انزوا از خلال گفتار او نیز مشخص می شود. خود روزبهان گفته است: (اتفاق ولادت من در میان قومی بود که در غایت ضلالت [کانهم حمر مستنفرة] و جهالت بودند و شغل ایشان همه تباهی و مناهی بود.4 در بیست و پنج سالگی از صحبت با خلق دست شست و به قول خود او وحشتی عظیم از خلق او را ظاهر شده است. در پس این انزوا, قرآن را حفظ کرد. اوایل حال را بیش تر در ریاضت و روزه داری و تهجّد گذراند. با این وضع براساس برخی گزارش ها وی به شام, کرمان, عراق, اسکندریه مسافرت کرده است.5 درباره روزبهان دو ترجمه توسط احفاد او نوشته شده: یکی تحفة العرفان است که نویسنده آن شرف الدین ابراهیم بن صدرالدین روزبهان ثانی است و دیگری روح الجنان نام دارد که توسط شمس الدین عبداللطیف بن صدرالدین روزبهان ثانی نوشته شده است.

اساتید روزبهان

ییکی از اساتید معروف او فقیه ارشدالدین نیریزی است. از او نقل شده که: (در قیامت شاگردان به اساتید خود مفتخر می گردند, اما من به تلمذ و شاگردی روزبهان). امام فخرالدین ابوطاهر اصفهانی سلفی, که صحیح بخاری را به او در مدرسه اسکندریه تعلیم کرده, از دیگر اساتید روزبهان بوده است. از دانشمند و عارف دیگری به نام (شیخ جاگیر کردی) که در نزدیک سامرا می زیست, به عنوان اولین مرشد وی نام برده می شود. (شیخ سراج الدین محمود بن خلیفه بن عبدالسلام سالبه) نیز استاد وی بوده است.6

آثار روزبهان بقلی

این عارف سترگ ـ که در فقه, طریقه شافعی داشته و در کلام نیز قائل به اختیار ازلی و قضای علمی بوده است ـ تألیفاتی در زمینه های تفسیر قرآن, حدیث, فقه و تصوف از خود به یادگار گذاشته است.7 نوشته های او به ویژه تفسیر عرفانی او از قرآن, مورد مطالعه قرار گرفته و خصوصاً توسط گروهی از خوانندگان در سرزمین های عثمانی, آسیای مرکزی و در هند حفظ شده است. برخی آثار وی عبارتند از:
در تفسیر:
لطائف البیان فی تفسیر القرآن
عرائس البیان فی حقایق القرآن
در فقه:
الموشح فی المذاهب الاربعه
در اصول:
العقاید, کتاب الارشاد, کتاب المناهج
در میان آثار صوفیانه بازمانده او به غیر از تفسیر عرائس البیان از آثار زیر می توان نام برد:
کشف الاسرار که ترجمه احوال روحانی شخصی او است به زبان عربی که در سال 577هـ.ق نوشته شده و بخشی از آن در استانبول, در سال 1971 چاپ شده است.
منطق الاسرار که مجموعه ای از شطحیات است همراه با شرح اصطلاحات صوفیانه.
شرح شطحیات که ترجمه و شرحی است از منطق الاسرار همراه با بخش هایی از کتاب الطواسین حلاّج در پاریس به اهتمام هانری کربن در سال 1913 چاپ شده است.
عبهر العاشقین که با مقالاتی در کتاب شناسی و شرح احوال او توسط هانری کربن و محمد معین در تهران در سال 1971 به چاپ رسیده است.

مکتب عرفانی روزبهان

شیخ شطاح از چشمه های عرفان, شراب ناب نوشیده و چشم عنایت او پر شده و قلب او صیقلی گردیده است. او عارفی بود که چشم دل او جز جمال چیزی را نمی دیده و در نتیجه در شبکه عشق و محبت الهی گرفتار آمده است. یکی از محققان و عرفان پژوهان در مورد روش های سیر و سلوک عارفان چنین گفته است:
هریک از مشایخ صوفیان بنیاد کار و طریقت خود را بر مبنای یکی از مقامات و پایداری در تحقق بدان یا سیر در یکی از احوال و مراقبت آن نهاده اند; چنان که بعضی سکر و عزلت و گروهی مراقبت باطن و دسته ای محبت و ایثار را اصل قرار داده اند و برخی از مشایخ راستین عشق و ولاء را پایه ترقی و کیمیای سعادت شمرده اند.8
روزبهان بقلی در این طریقه یعنی عشق, ممتاز است و مکتب عرفانی او مکتب عشق است. عشق درنظر او قدیم و قبل از عقل و روح دارای درجاتی است. عاشق با بقای معشوق حیات داشته و فنا نمی پذیرد. وحدت بین عشق و عاشق و معشوق, غایت سیر یک عارفِ فانی است. به باور روزبهان عشق اساس طریقت است و انکار آن بی حاصل. بر این اساس اگر عشق نبود, وجود و هستی, تحقق نمی یافت. در منظومه تفکر عرفانی وی, عشق به جمال, نقشی محور دارد. محققی اعتقاد او را در این زمینه چنین تحلیل کرده است:
روزبهان بقلی عشق شدیدی به صور زیبا و جامه های آراسته داشته است. فرشتگان در نظر او مانند زنان, گیسو, گوشواره, مروارید و حجاب نورانی دارند و حوریان پاهای خود را می آرایند.9
موسیقی در کلیت خود, مظهری از این جمال و زیبایی است و عشق وی به موسیقی نیز از همین منظر قابل توجیه است. این محقق در ادامه چنین افزوده است:
او به موسیقی علاقه مند بود. فرشتگان در نظر وی, طنبور و مزمار و انبیا صور داشته اند.10 چنین دیدگاهی را می توان در تفسیر رؤیتی مربوط به نزول ملائک در شب قدر ـ توسط او ـ ملاحظه کرد.
براساس نظر روزبهان فرا رسیدن شب قدر در هر سال, فرصت خاصی برای ملاقات با فرشتگان خداوند است. تصویر او از این رؤیت, مؤید نکته ای است که بدان اشارت رفت. او در این زمینه گفته است:
(بعضی فرشتگان را دیدم که طبل ها و بوق ها و آلات موسیقی نظامی در دست داشتند. بر آستانه ربوبی طبّال هایی دیدم که در شرف نواختن طبل ها بودند.)11
استعاره عروس یکی از تعبیرات اساسی برای تجربه عرفانی مکاشفه است. نگاه او به قرآن نیز در چارچوب چنین قاعده و نظامی قابل تفسیر است. عنوان تفسیر عرفانی او بر قرآن, عرائس البیان, یادآور بُرقَع برافکندن عروس, به هنگام وصال [عاشق] است و این در حکم الگویی است برای ورود به حرم اسرار حق.12
به نظر او قرآن کلام و امر آن موجود زیبای مطلق یا مطلق زیبایی است. موسیقی ـ که تجلی آن حسن و زیبایی است ـ هم در عبارات و هم در محتوای کتاب وحی قابل مشاهده است. رؤیت و مکاشفه های او ـ براساس گزارش آثار وی چون کشف الاسرار ـ پرده از این زیبایی ها برمی گیرد.
بدین سان تفسیر او عرائس البیان کوششی است برای انعکاس این زیبایی ها و در پیوند با این زیبایی می توان گفت: اسلوب عرائس در مقایسه با تفاسیر دیگر عرفانی, اسلوبی ویژه است که ما در مباحث بعدی به آن خواهیم پرداخت. اما در عین حال بنا به قول یکی از محققان باید بر این نکته تأکید ورزید که: (رگه های گرانقدر عرفان در عرائس البیان درخشندگی خاص دارد و نشان دادن یکی, دو مورد از نمونه های عرفان در این تفسیر کاری است بیهوده; زیرا صفحه ای از این تفسیر نیست که قرآن, عشق و پرستش را با زیبایی و هنر و عرفان در نیامیخته باشد).13

تفسیر عرائس البیان

چنان که مذکور افتاد, روزبهان دو تفسیر داشته است: یکی به نام لطایف البیان فی تفسیر القرآن که در آن اقوال مفسرانی همچون عبدالله بن عباس, ضحّاک, قتاده, کلبی و امثال ایشان را آورده و در آخر نیز قول خود را. دیگری به نام عرائس البیان فی حقایق القرآن می باشد. این کتاب, تفسیری است عرفانی, اشاری و بر طریقه اهل تصوّف که شیخ روزبهان به زبان عربی آن را نوشته است.
در برخی متون تاریخی از این تفسیر با عنوان تفسیر عرائس نام برده شده است.14 عرائس البیان که تاکنون چاپ منقحی نیافته و آنچه موجود است, دو چاپ سنگی است که در کلکته و بمبئی به عمل آمده و نسخه چاپی بمبئی هم از اوایل سوره انعام تا آخر قرآن در حاشیه صفوةالصفای ابن بزاز به چاپ رسیده است.15 در فهرست کتابخانه اهدایی آقای مشکوة به کتابخانه دانشگاه تهران ذیل این تفسیر چنین می خوانیم:
[عرائس البیان] قدیمی ترین تفسیر عرفانی برای قرآن است که مطابق عقاید صوفیان و مبتنی بر تأویل های ایشان می باشد. روش او در این کتاب چنان است که نخست آیه را می آورد و پس از آن رأی و گفتار خویش را بیان می کند و سپس به نقل گفتار بزرگان صوفیه می پردازد. در سرآغاز نام کتاب را آورده است. همه این تفسیر نزدیک (33600 بیت) نوشته دارد. در پشت (برگ1ـ الف) نسخه این کتابخانه زنجیره سند خرقه نگارنده تا اویس قرنی چنین نوشته شده است:
1. اویس قرنی, 2. موسی داعی, 3. حبیب عجمی, 4. داود طایی, 5. شقیق بلخی, 6. ابوتراب نخشبی, 7. ابوعمرو استخری, 8. ابومحمد جعفر خدام, 9. ابوعبدالله خفیف شیرازی, 10. حسین اکار, 11. ابواسحاق کازرونی, 12. خطیب ابوبکر بن محمد, 13. خطیب ابوالقاسم محمد بن احمد بن عبدالکریم, 14. سراج الدین محمود بن خلیفة بن عبدالسلام بن احمد بن سال به (سالبه), 15. روزبهان بقلی شیرازی.
آغاز آن از این قرار است: (الحمد لله الذی کان فی الانزل الآزال موجوداً بوجوده و ذاته کنوز صفاته معادل جوده….)
انجام آن: (التاسعة طلب العلو… والعاشرة المنع والبخل فاکسره الجود والسخاء والحمد لله.)16

منابع روزبهان در تفسیر عرائس البیان

چنان که قبل از این یادآور شدیم, روزبهان در مقدمه عرائس این نکته را بیان می دارد که: (پس از گفتار خویش, سخنان نغز و اشارات دقیق استادانم را تبرکاً یادآور شدم).17 بر مبنای این سخن, می توانیم بنیان تفسیر یا تأویل او را در این اثر عرفانی به یاد ماندنی, طریقه صوفیه و اقوال عارفان محسوب داریم. روزبهان آبشخور یا شواهد تفسیری خود را در میان سخنان صوفیانی چون: جنید بغدادی, شبلی, سهل تستری, ابن عطاء آدمی, ابوبکر واسطی, عبدالکریم قشیری, ابوسعید خراز, ابو عبدالرحمن سلمی, ذوالنون مصری, ابوعثمان معزی, نصرآبادی و…یافته و از این بزرگان فراوان یاد کرده است. وی در مواردی نیز به سخنان امام علی(ع), امام صادق(ع) و امام رضا(ع) نیز استناد کرده و نام آن ها را در تفسیر خود آورده است. نهایت آن که, در مواضعی از تفسیر, نسبت به امام صادق(ع) کم لطفی می نماید; زیرا وقتی از جنید و شبلی سخنی را یاد می کند, نام آن ها را با لفظ (رحمه الله) می آورد, اما نام امام صادق(ع) را با ذکر قال جعفر, بسنده می کند! و این جای تأسف بسیار است. گاهی نیز مآخذ را به طور صریح بیان نمی کند و با ذکر قال فلان و یا قیل بعض العراقین و قال سلاطین خراسان به تأویل و تفسیر خود ادامه می دهد.

اهمیت عرائس البیان18

تفسیر عرائس البیان به لحاظ تاریخی اهمیت دارد. این اثر عرفانی به دنبال ظهور تفاسیری چون لطایف الاشارات قشیری که از ارکان مهم تفسیر عرفانی محسوب است و نیز در امتداد حرکت غزالی در عرفان, ظهور می یابد. در عرائس البیان, نوعی پیوستگی بین میراث عرفانی گذشته و آثار صوفیانه بعدی, ملاحظه می کنیم. روزبهان بقلی در تفسیر خود اقوال و نظریات مشایخ عرفان را تا زمان خود جمع و ضبط کرده است و این خود خدمتی بس بزرگ است. به بیان دیگر می توان گفت این تفسیر در حکم نوعی دایرةالمعارف اقوال عرفانی مشایخ این مکتب است.
جایگاه تربیتی ـ اخلاقی این تفسیر, جنبه مهم دیگر آن است. گرچه مباحث فنی ـ متافیزیکی فراوانی در این تفسیر عرفانی به چشم می خورد, اما بهره های وافر اخلاقی آن نیز کم نیست. به دیگر سخن, این تفسیر از جنبه عملی و سیر و سلوکی یکی از مهم ترین متون عرفانی به شمار می آید. از همین روست که او طریقت روزبهانیه را تأسیس کرده و برای اهل الله, رباطی ساخته است;19 مکانی که در آن سالکان و مریدان در آن به لحاظ تربیت مادی و معنوی مورد توجه واقع می شدند. روزبهان عمر خود را در تربیت و تهذیب شاگردان خود سپری ساخت و در هدایت مریدان چنان که نقل است به مدت 50 سال در مساجد شیراز به وعظ و پند پرداخته است و در جامع عتیق شیراز درس می گفته است.20 بدین سان, باید گفت عرائس البیان از یک نگاه, تفسیر عرفانی متکاملی است که بنیاد آن عشق و وحدت است. مفسر آن برای سیر و سلوک روش و برنامه ارائه کرده که اصول و مبانی آن در این تفسیر فراهم آمده است. از این نظر شیخ روزبهان در این تفسیر, کوشش درخوری برای جمع بین اندیشه و عمل عرفانی از خود بروز داده است.

نگاهی به مقدمه عرائس البیان

روزبهان در مقدمه تفسیر خویش پس از حمد الهی و بیان مقام قرآن و تبیین ابعاد متناهی آن, خاطرنشان می سازد که خداوند محتوای ظاهری قرآن را به عالمان و حکما واگذار کرده و حقایق و اسرار مخفی آن را به بندگان خالص او. بعد از ذکر این موضوع, می گوید:
چون این نکته را یافتم که برای کلام ازلی وحی, نهایتی از جنبه ظاهری و باطنی وجود ندارد و احدی, به کمال و غایت معانی آن نرسیده است ـ زیرا تحت هر حرف از حروف آن دریایی از اسرار الهی و چشمه هایی از چشمه های انوار او وجود دارد ـ لذا به دقایق و لطایف و حقایق قرآن از رهگذر عرفان روی آوردم.21
روزبهان در مقدمه با استناد به آیاتی همچون: (ولو انما فی الارض من شجرة اقلام والبحر یمده من بعده سبعة ابحر ما نفدت کلمات الله); (اگر آنچه درخت در زمین است قلم باشد و دریا را هفت دریای دیگر به یاری آید, سخنان خدا پایان نپذیرد.) (سوره لقمان, آیه 27)
ییا (قل لو کان البحر مداد الکلمات ربی لنفد البحر قبل ان تنفد کلمات ربی….) (بگو: اگر دریا برای کلمات پروردگارم مرکب شود, پیش از آن که کلمات پروردگارم پایان پذیرد, قطعاً دریا پایان می یابد.) (سوره کهف, آیه 109)
چنین اظهار داشته است:
خواستم از این اقیانوس های ازلی, اندکی آب گوارای دانش و حکمت جاویدان و اشارت جاوید بردارم; حکمت و دانشی که فهم دانشمندان و خرد خردمندان از آن قاصر است. بنابر آن که از اولیاء پیروی کرده باشم و از روش پاکان الهام و سرمشق گرفته باشم, پس کتابی موجز و آسان ـ که نه پر تفصیل و نه ملال آور باشد ـ در مورد حقایق قرآنی سامان دادم. آنچه از حقیقت قرآن و لطایف بیان و اشاره رحمانی در قرآن است, در نظرم خطور کرد. آن ها را با الفاظ لطیف و عبارات دلپسند, ذکر کردم و ای بسا به تفسیر آیه ای که اساتید پیش از من توجهی به آن نکرده اند, اقدام نمودم. در پی آن, گفتار نغز و اشارات دقیق استادانم را تبرکاً یادآور شدم. در این راه از خداوند بزرگ, خیر را طلب کردم و از او یاری جستم.22
او در مقدمه خود به معانی ظاهری قرآن اذعان می کند. نهایت آن که, معتقد است تفسیر او از قرآن, صرفاً به جنبه باطنی و اشارتیِ کلام وحی پرداخته است.

سبک نگارش عرائس البیان

آثار عرفانی روزبهان بقلی تداعی کننده جهانی پر رمز و راز و خیال انگیز است. تصور و استنباطی روشن از چنان جهانی ـ به ویژه برای اذهانی نامأنوس با آن زبان و ادبیات ـ به سادگی میسر نمی باشد; زیرا اسلوب بیان و حتی محتوای چنین سخنانی از مقوله حرف های معمولی نمی باشد. بنا به سخن نوه او شرف الدین, درک و فهم سخنانی از این دست, مستلزم استحضار در علوم باطن و [نیز] وقوف بر اصطلاحات ارباب تحقیق می باشد.
ییکی از پژوهندگانِ آثار روزبهان, در خصوص سبک آثار روزبهان گفته است:
آنچه تأثیر بسیار عمیقی بر خواننده آثار روزبهان می گذارد, سبک او است که بعضی اوقات ترجمه آن به اندازه ترجمه آثار احمد غزالی دشوار است و آرایش و جمله بندیِ قوی تر و ژرف تری دارد. زبان او دیگر زبان مَدرسی شارحان اولیه تصوف نیست که سعی داشتند مراحل و منازل سالکان را طبقه بندی کنند; گرچه بقلی مطمئناً از این نظریه ها و اصطلاحات فنی آگاه بود. زبان او زبان پالایش یافته به دست شعرای ایران در خلال سده های یازدهم و دوازدهم میلادی است که انعطاف پذیر و دشوارانگیز و نیز پر از گل و بلبل است.23
دیگری در این مورد گفته است:
جملات و عبارات, تاب معانی لطیف و نغز و دلکش روزبهان را نمی آورد. گفتار او چون گلی است که تا در دست بگیرید, پرپر می شود و چون ماده کیمیایی است که به مجرد رسیدنِ اندک حرارتی, بخار می گردد.24
روشن است که چنین حکم یا دیدگاهی در مورد تفسیر عرفانی او عرائس البیان نیز صادق است.
از هنرهای او تصویرسازی با کلمات است. او به مثابه نقاشی زبردست می نماید که با به گزینی الفاظ, معنای آن ها را با رنگ و حرکت, مجسم می سازد; هنرمندی که در نمایان کردن صورت های فکری خود با درخشان ترین حالات, توفیق می یابد. تو گویی شنونده در ماورای کلمات و عبارات این کتاب صدای دف و دهل می شنود. سبک او در نوشتن غالباً متکی بر فواصل موسیقی موزون و متقابل می باشد و از تکرار کلمات یا جملات و عبارات و گاهی فقرات هم اندازه, ایقاعاتی جالب و نغز تولید می کند و غالباً سجعی همانند ریتم موسیقی در این فواصل به کار می برد.25
برای مثال ذیل آیه:
وبشر الذین امنوا و عملوا الصالحات ان لهم جنات تجری تحتها الانهار…; (و کسانی را که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند, مژده ده که ایشان را باغ هایی خواهد بود که از زیر [درختان] آن ها جوی ها روان است) (بقره, آیه 25) چنین گفته است:
ان لاهل المعرفة, جنات, جنة العبودیة و جنة الربوبیة و جنة المعرفة و جنة المحبة و جنة القربة… و جنة المشاهدة و جنة المداناة, جنة الوصلة و جنة التوحید و جنة البقا, جنة البسط و جنة الرجاء, جنة الانبساط و جنة السکر و جنة الصحو و جنة الملکوت و جنة المکاشفه و….
در ادامه می افزاید:
فجنة العبودیة, الکرامات ونهرها حقایق الحکمة وجنة الربوبیة, مشاهدة صرف القدرة و نهرها رویة تجلی الحق فی مرآة الایات و جنة المعرفة ادراک نوادر الالوهیة ونهرها صفاء الاخلاص و…26
نمونه دیگر از کلام موسیقی گونه او, ذیل تفسیر کریمه (ورفع بعضکم فوق بعض درجات) (انعام, آیه 165) مشهود است.
او در آن جا چنین گفته است:
لاقتداء البعض [بالبعض]. درجة بعضهم المعاملات, و درجة بعضهم الحالات, ودرجة بعضهم المکاشفات و درجة بعضهم المشاهدات ودرجة بعضهم الفراسات, ودرجة بعضهم الکرامات, ودرجة بعضهم المواجید والواردات, ودرجة بعضهم الحکمیات, ودرجة بعضهم اللدنیات, ودرجة بعضهم المعرفة, ودرجة بعضهم التوحید, ودرجة بعضهم التکوین, ودرجة بعضهم التکین, ودرجة بعضهم الیقین, ودرجة بعضهم الفناء, ودرجة بعضهم البقاء, ودرجة بعضهم الانصاف, ودرجة بعضهم الاتحاد و…27
عباراتی از این دست, کلام موزون و نثر مسجّع این مفسر را نشان می دهد و از سوی دیگر, بیانگر تلاش وافر شیخ شطاح در تطبیق و تأویل آیات قرآنی با اصطلاحات عرفانی است.
همچنین روزبهان در این تفسیر قدرت خویش را در ارائه اسلوبی رمزی ـ ضمن التزام به وحدت موضوع ـ نمایانده است; چنان که گویی قبل از آن که وی عالم یا مفسر و یا حتی عارفی باشد, او را در چهره هنرمندی می نگریم که روح هنر او مدخل عشق و جمال است که در نهایت به سوی حقیقت رهنمون می گردد. نمونه دیگر قابل ذکر ـ در استخدام شیوه رمزی در عین التزام به وحدت موضوع ـ تأویلی عرفانی او در ذیل آیه 141 سوره انعام است. در آن جا از انواع ویژه بستان ها و ثمرات خاص آن همچون: اُنس, شوق, عشق, خوف, رجاء, عفت, معرفت, توحید و… ـ که با جان عارف عجین شده ـ سخن می گوید.28 همه این استعارات و رموز را در بیان خود به کار می بندد, اما این همه, حول محور دل و جان عارف است و بس در همین مورد, وی ترجیح می دهد که مقصود خود را ـ با همین روش ـ به استناد آیاتی دیگر از قرآن بیان کند تا به هر حال تفسیر او از قاعده اساسی (القرآن یفسر بعضه بعضاً) نیز پیروی کرده باشد.

تأویل در عرائس البیان

در نظر شیخ روزبهان مدار و محور تأویل, فهم اشارات الهی در آیات قرآنی است. اشاره در یک آیه به مثابه پنجره ای بسته است که عارف درک می کند چگونه آن را بگشاید. بر این اساس, وی به منظور فهم نکته ای, از حد لفظ فراتر می رود. اشاره گاهی نحوی است, گاهی بلاغی و زمانی لفظی; اما اشاره معنوی, اشاره از نوعی دیگر است که شأن و اقتضای آن, این است که چشم بصیرت را در قلب عارف می گشاید و در نتیجه, از رهگذر این اشاره (تأویل) حقایق و اسرار آیات را درک می نماید. بنابراین, تفسیر از طریق اشاره, عبارت است از بیان آنچه عارف در حال خود, آن را دیده است. مستمسک نظریه شیخ روزبهان, آیه شریفه: سنریهم آیاتنا فی الافاق وفی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق اَوَلَمْ یکف بربک انه علی کل شیء شهید; (به زودی نشانه های خود را در افق های گوناگون و در دل هایشان بدیشان خواهیم نمود تا برایشان روشن گردد که او خود حق است) (سوره فصلت, آیه 53) می باشد.
تفسیر عرائس البیان فی حقایق القرآن متضمن تمام سور قرآنی است; یعنی از فاتحةالکتاب تا سوره ناس; جز آن که روزبهان در این تفسیر به همه آیات نپرداخته است. بسیاری از آن ها را بدون این که توجهی داشته باشد, رها ساخته و به همین منوال گاهی در یک آیه جزئی را به تفصیل شرح کرده و جزء دیگر را نادیده گرفته است; چنان که در آیه 274 از سوره بقره می بینیم که جزئی از آن را یعنی:
الذین ینفقون باللیل والنهار سراً وعلانیة, را تفسیر کرده و به جزء دیگر یعنی: فلهم اجرهم عند ربهم ولا خوف علیهم ولا هم یحزنون توجه نداشته است. بعد از این آیه بلافاصله به آیه 280 از همین سوره یعنی: وان کان ذو عسرة فنظرة الی میسرة, منتقل شده; بی آن که آیه های حدفاصل را در نظر بگیرد. در سوره نسا از آیه 7 به 12 می رسد و از آیه 42 به 48, از آیه 50 به 54 و از آیه 89 به 94 و….29
شیخ روزبهان به جنبه متافیزیکی قرآن اکتفا کرده و در تفسیر خود, قرآن را بر یک محور که قطب اولش فنا از دنیا و آخرت و قطب دیگرش فنای در خداست, تفسیر و تأویل کرده است. با چنین نگرشی است که با آیات الاحکام نیز مواجه می گردد و از این قبیل آیات نیز تصویری عارفانه ارائه کرده و بر تأویل بخشی از یک آیه ـ چه در آیات الاحکام و غیر آن ـ که با مبنای فطری او هماهنگی تام دارد, اکتفا کرده است. برای مثال او در مورد آیه 92 سوره نسا که آیه ای است مربوط به قتل مؤمن, فدیه و خون بهای او, هیچ بحث فقهی ندارد, یا آیه ای را که مربوط است به موضوع ارث و تقسیم آن, به شیوه عرفانی تأویل می کند و از تقسیم علوم ربوبی توسط مراد برای مرید سخن می گوید.30 برخورد او با آیه طلاق (229 بقره), آیه دین (182 بقره) و… نیز به همین صورت است; یعنی تأویل عرفانی. این موضوع, بی اهمیتی مسائل اجتماعی و فقهی را در تفسیر وی نشان می دهد.
باری, این روش یا قاعده, در تمام تفسیر او جریان دارد. تأویل های روزبهان هم شامل مباحث عرفان نظری و هم متضمن مباحث عرفان عملی و سیر و سلوک می شود. آنچه در پی می آید, مروری است گذرا بر بخشی از این نوع تأویل ها.

1. تأویل به اصل حضرات خمس [آیه اول سوره نساء]

شیخ روزبهان ضمن اعتقاد به مبانی تصوف و عرفان, به اصل مهم حضرات خمس نیز باور دارد. از فروع این اصل مهم (حضرات خمس) حضرتِ جامعه محمدیه است. او اعتقاد خود را با تأویلی از آیه اول سوره نساء نشان می دهد. روزبهانِ عارف اعتقاد داشته, خداوند در این آیه تمام اوصاف قدم, امر و مشیت و نیز افعال خود را به مثابه رمز و اشاره بیان داشته است. خداوند وقتی خواست خلقت را ایجاد کند, انوار محبت ازلی خود را در فضای قلوب منتشر ساخت, ذات او برای صفاتش و صفات او برای افعالش تجلی یافت. علم و حکمت و قدرت او در یک حقیقت واحد ـ که همان امر باشد ـ متجلی گردید. اراده با امر همراه شد و آن گاه با نعت کاف و نون [کُن] در امر نظر کرد و جوهر بسیط را که اجسام, ارواح, جواهر و اعراض در آن جمع است, ایجاد نمود.31 در ادامه, روزبهان در تأویل این آیه به حدیث اوّل ما خلق الله نوری پیامبر(ص) استناد می کند32 که براساس آن مُبْدَع و صادر اول را احمد یا حقیقت یا وحدت محمدیه می داند.33 بر این اساس از نظر وی انبیا گرچه به لحاظ اسم و صورت متعددند, اما در حکم نبی واحدند که او حضرت محمد(ص) است کما این که تمام رسالت ها در حکم یک رسالت است و این یکی بیش تر نیست و آن هم اسلام است: ان الدین عندالله الاسلام. (آل عمران, آیه 19)

2. تأویل به وحدت وجود [آیه 9 سوره فتح]

سخن روزبهان در تأویل آیه ای در سوره فتح, بیانگر اعتقاد او به اصل وحدت وجود می باشد. او در ذیل آیه لتؤمنوا بالله ورسوله وتعزروه وتوقروه وتسبحوه بکرة واصیلا; تا به خدا و فرستاده اش ایمان آورید و او را یاری کنید و ارجش نهید و [خدا] را بامدادان و شامگاهان به پاکی بستایید) چنین گفته است:
خداوند در این آیه فرموده است ای پیامبر تو را شاهد قرار دادم تا مردم, مرا مشاهده کنند… قدر تو را در قدر من بشناسند و قدر من را در قدر تو. تو آینه من شدی; من از طریق تو برای انسان ها تجلی می کنم.
شیخ روزبهان بقلی در ادامه به روایتی از پیامبر(ص) به عنوان شاهد سخن خویش تصریح می کند که فرموده است: من رأنی فقد رأی الحق. او در پایان گفتارش از رهگذر تأویل آیه مذکور و آیه بعدی آن مقولاتی چون: مقام جمع, تفرقه, اتصاف, اتحاد, التباس را نتیجه می گیرد و بر آن است که خداوند پیامبر را آینه ظهور ذات و صفات خود قرار داده است.34 این عقیده تداعی کننده نظریه حسین بن منصور حلاّج نیز می باشد. (قول انا الحق)

تأویل به اصطلاحات عرفان عملی

ییکی از مسائل مهم در عرفان, سیر و سلوک و جنبه های عملی آن است. در عرفان عملی سخن از طی طریق, عبور از میدان های صدگانه (به گفته خواجه عبدالله انصاری هروی) و یا مقامات هزارگانه است.
در این جا, اصل تعلیم شیخ و قاعده تسلیم مرید حکم فرماست. رهرو و سالک در سایه تربیت مراد با تحمل رنج و ریاضت از مقاماتی می گذرد و احوالی را می بیند و در ربط میان خویش و پیامبر(ص) به روایت و سند استناد نمی کند. روزبهان بقلی در شرح شطحیات از این گونه روایت های بی واسطه دارد.35
بر این نکته باید افزود که شیخ روزبهان بخش مهمی از تفسیر خود را تطبیق و تأویل آیات قرآنی با این جنبه از عرفان قرار داده است. کشف این مهم با اندک کاوشی در تفسیر او حاصل می گردد. برخی تأویل های او در این موضوع را از نظر می گذرانیم:

1. تأویل به معرفت و عشق و وصال [آیه 143 سوره اعراف]

شیخ روزبهان ذیل آیه ولما جاء موسی لمیقاتنا و کلمه ربه قال رب ارنی انظر الیک قال: لن ترانی, گفته است: اهل ظاهر از این آیه هیچ نصیبی ندارند. خداوند ولایت و نبوت را به هیچ یک از اولیا و انبیای خود عطا نفرمود مگر بعد از آن که خود را به آنان شناساند; زیرا حقیقت معرفت جز با مشاهده حق, تحقق نمی یابد. وقتی اولیای خدا او را با چشم روح, دل و عقل و سرّ خود دیدند, به او عشق ورزیده و مشتاق او گردیدند. پس از آن است که نیل به مراتب وصال, حاصل شدنی است. وی همچنین به گاه تأویل کریمه:
انی لااجد ریح یوسف لولا ان تفندون (یوسف, آیه 94), آیه را مثال هر عاشقی می داند که به وصال ازل می اندیشد و در پی استشمام نسیم گل بوستان ابدیت است. چگونه؟ آنگاه وی توضیح می دهد که این مقام با حضور قلب و با چشمان گریان در خلوت های اسرار به دست می آید.

2. تأویل به قبض و بسط [آیه 13 سوره انعام]

قبض و بسط یکی از اصطلاحات متداول در عرفان عملی است که در اهم کتب عرفانی از آن سخن به میان آمده است. روزبهان ذیل آیه شریفه:
وله سکن فی اللیل والنهار وهو السمیع العلیم (انعام, آیه 13) گفته است: این آیه اشاره به قلوب منقبضین و منبسطین دارد. دل های اهل قبض در شب هنگام با تجلی صفت اراده الهی و سطوت عزت او به مقام سکینه و تواضع می رسند و نیل به مرتبه بسط برای اهل آن از طریق مشاهده انوار جمال و لطایف صنع صفات او قابل دست یافتن است.36 این عارف در بحث از مقام انبساط ذیل تأویل آیه اول سوره مجادله:
قد سمع الله قول التی تجادلک فی زوجها…, می گوید: خداوند در اول سوره مقام انبساط را خاطرنشان می سازد: از آن جا که در ادامه آیه بحث نجوا مطرح است, روزبهان بقلی نجوا را به سرّ الله عرفانی مورد نظر خویش تأویل می کند.37

3. تأویل به تلوین و تمکین [آیه 132 سوره بقره]

اصطلاح تلوین و تمکین, به وفور در تفسیر عرائس البیان به کار رفته است. در دیگر آثار و ادبیات عرفانی نیز از این دو اصطلاح فراوان یاد شده است. روزبهان در ذیل آیه شریفه:
ووصی بها ابراهیم بنیه ویعقوب, (وابراهیم و یعقوب, پسران خود را به همان [آیین] سفارش کردند) معتقد است: ابراهیم و یعقوب در کشف جمال حق در دو مقام بودند.38
او در ادامه افزوده است:
من از جانب یعقوب در این مسئله عذر می آورم و آن عذر این است که او جمال حق را در حسن و زیبایی یوسف می دید و عاشق او بود. با این وجود, او در ابتدای عشق بود و در محل التباس باقی ماند. و خلیل صلوات الله به حَسب حق در راه حق برای خودِ حقْ بود و این, نهایت مقام عشق است; زیرا او در محل تمکین و فرزندش یعقوب در محل تلوین است. او بر آن است که در مقایسه بین ابراهیم و یعقوب آنچه برای ابراهیم از رهگذر تسلیم, تحقق یافت, برای یعقوب حاصل نشد. چرا که یعقوب به خاطر فرزندش (یوسف) بی تابی فراوانی کرد و گفت: یا اسفی علی یوسف.39
شیخ روزبهان در ذیل آیه:
واتموا الحج والعمرة لله نیز به همین موضوع ـ تلوین و تمکین ـ اشاره می کند و معتقد است که حج برای اهل تمکین است و عمره برای اهل تلوین و در ادامه می افزاید که اتمام حج رسیدن به دیدار ربوبیت است و اتمام عمره وصول به حقیقت است.
نمونه دیگر قابل استناد, استشهاد روزبهان به آیه شریفه:
واذکر ربک فی نفسک تضرّعا وخیفة ودون الجهر من القول بالغدو والاصال ولا تکن من الغافلین; (و در دل خویش پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس و بی صدای بلند یاد کن و از غافلان مباش) (اعراف, آیه 205) می باشد. شیخ گفته است: اصحاب بقا, غنا, صحو و محو و ارباب حقایق در اوطادِ تمکین, ثابت اند و هیچ تلوّن و دگرگونی نمی پذیرند و آن ها به یک ثبات و استواری نیل یافته اند.40

4. تأویل به مقامات عرفانی [آیه 26 سوره آل عمران]

مقامات ـ چنان که ذکر آن رفت ـ یکی دیگر از مقولات مهم عرفان عملی است. گرچه اصطلاحاتی چون: تلوین, تمکین, قبض و بسط مندرج در این عنوان کلی است, با این حال, خودِ مقامات نیز در تفسیر عرائس البیان مورد استناد قرار گرفته و آیاتی از قرآن با آن تطبیق یا تأویل شده است.
شیخ روزبهان در تأویل آیه:
قل اللهم مالک الملک توتی الملک… (آل عمران) (بگو بار خدایا تویی که فرمانفرمایی, هر آن کس را که خواهی فرمانروایی بخشی), به تفصیل مفهوم ملک را بررسی و تحلیل می کند. خداوند سبحان را صاحب ملک, ملکوت و جبروت می داند. سپس به ملکی که انبیا آن را واجدند, یعنی مقام اصطفا و اجتبا و خُلّت, محبّت, تکلیم, معجزات و معراج, رسالت و نبوت اشاره کرده و مصادیق آن را مشخص می سازد. در پی آن, به ملک و سلطنتی که اولیای بزرگ او بدان اختصاص یافته اند, می پردازد و معتقد است که این ملک دارای چهار مرتبه است: مرتبه کرامات و آیات, مرتبه مقامات, مرتبه وجد و نجوا, مرتبه کشف و مشاهده. تجلی مقامات کرامات را در طی الارض و استجابت دعا می داند که این ویژه اهل معاملات است. آن گاه به مصادیق مقامات می پردازد. مقامی که از مقام اول بالاتر است. به نظر شیخ روزبهان, زهد, ورع, تقوا, صبر, شکر, توکل, رضا, تسلیم, تفویض, تقویم, صدق, اخلاص, احسان, استقامت و طمأنینه از این مقامات حکایت می نمایند. مقام سوم وجد و نجوا است و شوق, عشق, سکر و صحو از آن حکایت می کنند, که ویژه اهل حالات است و بالاخره مرتبه چهارم که مقام کشف است (فنا و بقا) ویژه اهل معاینات است.41
روزبهان برای عاصی و کافر نیز مقامی قائل است. وی به استناد آیه شریفه:
و ما منا الا له مقام معلوم (هیچ یک از ما [فرشتگان] نیست مگر [این که] برای او مقام و مرتبه ای است) (صافات, آیه 164) مقام عاصی را توبه و مقام کافر را طرد و غفلت و لعنت می داند.42

5. تأویل های دیگر

روزبهان هنگام تأویل: …وخشعت الاصوات للرحمن فلا تسمع الا همساً; (… و صداها در مقابل [خدای] رحمان خاشع می گردد و جز صدایی آهسته نمی شنوی) (طه, آیه 108) مقام فنا و بقا را نتیجه می گیرد و در ذیل آیه: واذ بوّانا لابراهیم مکان البیت ان لاتشرک بی شیئاً… (و چون برای ابراهیم جای خانه را معین کردیم [بدو گفتیم] چیزی را با من شریک مگردان…) (حج, آیه 26) بیت خاص را به قلب عارف تأویل می کند.43 آیه: والبُدن جعلناها لکم من شعائر الله; (و شتران فربه را برای شما از جمله شعائر خود قرار دادیم) (حج, آیه 36) را اشاره به ذبح نفس از طریق مجاهدت و سیر و سلوک می داند.44 روزبهان در ذیل آیه شریفه: خذوا زینتکم عند کل مسجد وکلوا واشربوا (ای فرزندان آدم جامه خود را در هر نمازی برگیرید و بخورید و بیاشامید) (اعراف, آیه 31) معتقد است زینت ظاهر همان سجده است و زینت باطن شهود.45 در آیه من یطع الله والرسول فقد اطاع الله… (هرکس از پیامبر(ص) فرمان برد در حقیقت خدا را فرمان برده…) (نساء, آیه 80) اطاعت ظاهری را عبارت از سر سپردن به فرمان رسول(ص) خدا (که در حقیقت فرمان خداست) و باطن این عبودیت را به مقام عین الجمع تأویل می کند.46
در ذیل آیه: ان الصفا والمروة… صفا را به معراج عارفان و مروه را پلکان زاهدان یا صفا به روح و مروه به قلب و ایاماً معدودات را به زندگی عارف در دنیا و در ذیل آیه: انکم ظلمتم انفسکم باتخاذکم العجل (بقره, آیه 54): عِجل را به تمثال شیطان یا نفس انسانی تأویل می کند.
در پایان سخن باید گفت: در یک نگاه کلی تفسیر عرائس البیان, تفسیری است بر مذاق صوفیان و در تأیید مکتب عرفانی او. از این نظر تأویلات او متکلفانه و بعید است و با تأویل در معنای معهود قرآنی آن ـ که اجتناب ناپذیر است ـ به کلی متفاوت است. خواننده عرائس البیان قبل از آن که بتواند از آن استفاده تفسیری ببرد, باید با اصطلاحات عرفانی, ادبیات استعاری و بیش از حد انتزاعی او و تجارب عرفانی روزبهان آشنایی داشته باشد. پرداختن به این موضوع در حوزه تفسیرپژوهی, اهمیت بسزایی دارد که در این مجال نمی گنجد. در هر حال در مورد روزبهان کارهای زیاد مانده که باید صورت گیرد و رویکرد ما نسبت به این عارف نباید رویکرد مؤیدانه و هواخواهانه صِرف باشد. امید آن که پژوهشگران به تفسیر او به عنوان یک موضوع پژوهشی مستقل, بپردازند.47

منابع

1. شرف الدین ابراهیم, تحفة العرفان فی ذکر سید الاقطاب, روزبهان نامه, تحقیق محمدتقی دانش پژوه, تهران, سال 1347.
2. عبداللطیف بن صدرالدین, روح الجنان فی سیره الشیخ روزبهان, روزبهان نامه, تحقیق محمدتقی دانش پژوه, 1347.
3. معصوم علی شاه, طرائق الحقایق, تصحیح محمدجعفر محجوب, تهران, 1316.
4. بقلی شیرازی, روزبهان, عبهر العاشقین, تصحیح هانری کربن و محمد معین, انتشارات منوچهری, چاپ سوم, 1364.
5. خواندمیر, غیاث الدین بن همام الدین, حبیب السیر, انتشارات خیام, بی تا.
6. مشکوة, محمد, مجموعه کتب اهدایی به کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران, چاپ دانشگاه تهران, 1330.
7. بقلی شیرازی, روزبهان, عرائس البیان فی حقایق القرآن, تصویر نسخه خطی قرن 11 کتابخانه نمازی خوی.
8. شاهرودی, عبدالوهاب, نردبان آسمان, انتشارات قلم, تهران, 1379.
9. کارل ارنست, روبزهان بقلی, ترجمه مجدالدین کیوانی, تهران, نشر مرکز, چاپ اول 1377.
10. ذهبی, محمدحسین, التفسیر والمفسرون, چاپ دوم, بیروت, دارالاحیاء التراث العربی, 1396هـ.
11. سجادی, جعفر, فرهنگ اصطلاحات عرفانی, چاپ اول, تهران, کتابخانه طهوری, 1370.
12. صلاح الصاوی, رمضان, تصحیح متن, رساله دکتری, دانشگاه تهران به راهنمایی حسین مینوچهر, 1350.
13. زرین کوب, عبدالحسین, جستجو در تصرف ایران, چاپ اول, تهران, امیرکبیر, 1362.
14. عیسی بن جنید, هزارمزار, ترجمه ملخص شدالازار, انتشارات احمدی و جهان نما, شیراز, 1320.
15. حاجی خلیفه, مصطفی بن عبدالله, کشف الظنون عن اسامی الکتب والفنون, بیروت, دارالاحیاء التراث العربی, بی تا.
16. جامی, نورالدین عبدالرحمن, نفحات الانس وحضرات القدس, تصحیح محمود عابدی چاپ دوم, تهران, انتشارات اطلاعات, 1373.
17. فصیح خوافی, احمد بن جلال الدین, مجمل فصیحی, به کوشش محمود فرخی, مشهد, نشر طوس, 1339.
18. Ency. of Islam, Vol. VIII/651-52, New Edition, by c. Ernst.

پي نوشت ها:

1. روزبهان نامه, به کوشش محمدتقی دانش پژوه, تهران, 1347, ص21.
2. شرف الدین ابراهیم, تحفةالعرفان (روزبهان نامه), پیشین, ص105.
3. همان, ص12.
4. تحفةالعرفان, ص13.
5. همان.
6. جستجو در تصوف ایران, ص219.
7. تحفةالعرفان, ص18 و19.
8. بدیع الزمان فروزانفر, سعدی و سهروردی (سعدی نامه), نشر تعلیم و تربیت, تهران 1316, ص699.
9. هانری کربن, مقدمه عبهر العاشقین, ص61.
10. همان, ص62.
11. کارل ارنست, روزبهان بقلی, ترجمه مجدالدین کیوانی, تهران, نشر مرکز, 1377, ص141.
12. همان, ص131.
13. عبدالوهاب شاهرودی, نردبان آسمان, انتشارات قلم, تهران, 1379, ص298.
14. خواندمیر, حبیب السیر, ج2, انتشارات خیام, ص331 و معصوم علی شاه, طرایق الحقایق, تصحیح محمدجعفر محجوب, ج2, ص640.
15. مقدمه عبهر العاشقین, ص67.
16. ج1, چاپ دانشگاه تهران, 1330, ص170.
17. التفسیر والمفسرون, ج2, ص390.
18. از این تفسیر, تصویر نسخه استنساخی, به مشخصات ذیل توسط استاد فاضل دکتر مهدوی راد در اختیار این جانب قرار گرفت که بدین وسیله از ایشان سپاسگزاری می کنم. تاریخ النسخ ومحله: من القرن الحادی عشر, کتابخانه مدرسه نمازی ـ خوی, ابعاد حجم کتاب 13ھ17, شماره 611. شروع این تفسیر با مشخصات فوق از سوره بقره است, اما بخش زیادی از این سوره و قریب 100 آیه از سوره آل عمران نیز در آن موجود نیست. استناد ما در این بخش به این مشخصات تفسیری است.
19. جستجو در تصوف ایران, ص222 و مقدمه عبهر العاشقین, ص52.
20. همان, ص220.
21. التفسیر والمفسرون, پیشین.
22. همان.
23. کارل ارنست, پیشین, ص12.
24. مقدمه عبهر العاشقین, ص100.
25. رمضان صلاح الصاوی, عرائس البیان فی حقایق القرآن, تصحیح متن, رساله دکتری ـ دانشگاه تهران, 1350, ص89 و90.
26. روزبهان بقلی, عرائس البیان فی حقایق القرآن, ج1, پیشین, ص6.
27. همان, ج1, ص181.
28. روزبهان بقلی, پیشین, ج1, ص174.
29. روزبهان بقلی, عرائس البیان, ج1, ص54 و55, 66, 67ـ 68 و69.
30. همان, ص54 و78.
31. روزبهان بقلی, ج1, ص51.
32. همان.
33. مراد از حقیقت محمدیه به اصطلاح عرفا ذات احدیت به اعتبار تعین اول و مظهر اسم جامع الله است. (جعفر سجادی, فرهنگ اصطلاحات عرفانی, ص325). احد در میم احمد گشت آشکار.
34. روزبهان بقلی, عرائس البیان, ج2, ص341.
35. روزبهان نامه, پیشین, ص10 و11.
36. عرائس البیان, ج1, ص135.
37. همان, ج2, ص406.
38. همان, ج1, ص21.
39. عرائس البیان, پیشین.
40. همان, ج1, ص218.
41. صلاح الصاوی, روزبهان و تفسیر عرائس البیان, مجله تحقیقات اسلامی, ص27.
42. همان.
43. روزبهان بقلی, عرائس البیان, ج2, ص79.
44. همان, ص83.
45. عرائس البیان, ج1, ص199.
46. همان, ج1, ص75.
47. آلن گادْلس استاد دانشگاه جورجیا, بررسی تفسیر عظیم روزبهان را بر عهده گرفته و بخشی از این تفسیر را که به سوره چهارم قرآن تخصیص یافته ویرایش و ترجمه کرده است. (روزبهان بقلی, کارل ارنست, پیشین, ص14).

مقالات مشابه

عرائس البیان فی حقائق القرآن

نام نشریهکتاب ماه دین

نام نویسندهبخشعلی قنبری